جامی هروی
سبحةالابرار
بخش ۷۳ - عقد بیست و دوم در قرب که عبارت است از استغراق وجود سالک در عین جمع به غیبت از همه چیز تا غایتی که از صفت قرب نیز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای زده در صف دوران دم قرب ره فراوان ز تو تا عالم قرب روز قرب آمد و دوری شب تار روز چون نیست به شب گیر قرار دور ازین روز شب تاریکی چند چون صبحدم از نزدیکی چون دهد دولت نزدیکی دست به ادب بایدت از دور نشست گر به نزدیکی خود مغروری غم خود خور که به غایت دوری پاکبازان که دم قرب زدند نام خود بر درم قرب زدند پا کشیدند ازین دیر مغاک رخت بردند ز مطموره خاک بر سر آب نهادند قدم برتر از باد کشیدند علم گرم از آتش بگذشتند چو دود پای کوبان به سر چرخ کبود یک یک اوراق فلک طی کردند روی در کرسی و عرش آوردند ساختند از سر کرسی پایه عرش افکند به سرشان سایه سر بدان سایه فرو نامدشان خواب در سایه نکو نامدشان مدد از دولت سرمد جستند ظلمت سایگی از خود شستند صد در از لطف گشود ایشان را قرب بر قرب فزود ایشان را چشمشان سرمه اقبال کشید دیدن قرب نشد پرده دید غرقه در وصل و ز وصل آگه نی جز ازان قبله اصل آگه نی پرده قربتشان آمده جا فارغ از پرده در خوف و رجا لیکن آنان که ز قرب آگاهند جان ز آگاهی آن می کاهند گر چه از قرب نوازش یابند هر دم از بیم گدازش یابند که مباد آن به زوال انجامد به دل اندوه و ملال آرامد حالشان باشد ازان دیگرگون دیده پر آب بود دل پر خون چهره دولتشان گردد زرد نفس عشرتشان آید سرد شعله در رشته جان اندازد شمع سان از تف آن بگدازند جامی هروی