بلند اقبال
بخش دوم - داستان گل و بلبل
بخش ۳۳ - آمدن گلچین به باغ و چیدن گل و بردن او را: سحر پیشتر ز انکه از کوهسار - شود چهر مهر منیر آشکار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سحر پیشتر ز انکه از کوهسار شود چهر مهر منیر آشکار به تخت زمرد گل اندرفراغ که ناگاه گلچین درآمد به باغ به گل چیدن افتاد از هر کنار نپرداخت بر حال زار هزار که بیچاره خواهد شد اندوهناک شود آخر از غصه وغم هلاک همی پر زگل کرد جیب وکنار همی آفت گل شد از هر کنار سرانگشت هر دم که بر گل زدی تو گفتی که تیری به بلبل زدی نه اوزخم می زد همی بر هزار که خودزخمها خوردی از نوک خار نمی بودش از حال بلبل خبر نمی کرد ز آه دل او حذر چو غارتگران غارت گل نمود نه رحمی به گل نه به بلبل نمود بدانگونه خالی شد ازگل چمن که ازعشق جانان تن من زمن غرض گل ز رفتن به مطلب رسید کس از درگه حق نشد ناامید بلند اقبال