بلند اقبال
بخش دوم - داستان گل و بلبل
بخش ۱۸ - ناله کردن بلبل وپرسیدن تاک شرح حال او را: ز گل بلبل این بی وفائی چو دید - برفت از بر گل به کنجی خزید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز گل بلبل این بی وفائی چو دید برفت از بر گل به کنجی خزید کشید ازجگر ناله های حزین که بیچاره عاشق بود کارش این ز آه وفغان آتشی برفروخت که از شعله اش سنگ را دل بسوخت بیفتاد چون ماهی دور از آب به حالش دل مرغها شد کباب نوه تاک بنت العنب از قدیم به گل بود چون خویش و او را ندیم به بلبل بگفت از سرمهر تاک که ای بلبل ازناله گشتی هلاک چه رو داده کز دل فغان می کشی چنین ناله از سوز جان می کشی گل امروز در گلستان آمده تو را در تن مرده جان آمده بود روز شادی و عیش و نشاط مکن ناله برخیز بر چین بساط مکش این قدر از دل وجان خروش برو در بر گل به عشرت بکوش بکن شکر تا نعمت افزون شود وگر نه ز دست تو بیرون شود بلند اقبال