بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۵۱۴: من به پیش خویش می پنداشتم یارم توئی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من به پیش خویش می پنداشتم یارم توئی آزمایش کردمت یارم نیی بارم توئی کرده ای روز مرا صد باره از شب تیره تر خود غلط می گفتمت شمع شب تارم توئی هر چه می خواهی به آزار دل من سعی کن نیستم آزرده خاطر چون دل آزارم توئی غم ندارم ز اینکه چشمانت مرا بیمار کرد شادم از بیماری خود چون پرستارم توئی من نپندارم که هجران چیست در وصلم مدام کآنچه روز و شب همی اندر نظر دارم توئی از خدا خواهم همی شبها که گردد زودصبح زآنکه چون طالع شودخورشید پندارم توئی هیچ می دانی بلنداقبال گشتم در چه روز در همان روزی که گفتی عاشق زارم توئی بلند اقبال