بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۵۰۲: درکجائی شب وروز ای دل اگر یار منی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درکجائی شب وروز ای دل اگر یار منی نیستی در بر من بی خبر ازکار منی شادمان بودم و آسوده به خودمی گفتم گر نه ای در بر من در بر دلدار منی جا نگیری بر من نه به بر دلبر من هرزه گردی کنی اندر پی آزار منی به گمانم که مرا غم چو بگیرد به میان تو به قتلش کمری بندی و غمخوار منی به خیالم که چوتاریک شب هجر رسد روشنی بخش من و شمع شب تار منی به امیدم که اگر دست دهد روز وصال می لذت چو خورم ساغر سرشار منی آنچنان یافته بودم که به بیماری من نوشدارو به من آری وپرستار منی بی خبر بودم از این ای دل هر جائی من که نیی دوست به من دشمن غدار منی وصف حال سخنی خوش ز بلنداقبال است نیستی یار من ای دل به خدا بار منی بلند اقبال