بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۴۹۸: ز آتشین رخ آتشم تا کی به خرمن می زنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز آتشین رخ آتشم تا کی به خرمن می زنی خرمنم را سوختی تا چند دامن می زنی پادشاه کشور حسنی برای نظم وملک زلف را تا سرکشی کرده است گردن می زنی دل دهانت را دلیل نقطه موهوم گفت گفتمش داری یقین یا حرفی از ظن می زنی چاک زخم تیغ ابرویت پذیرد کی رفو بر دل از مژگان مرا بیهوده سوزن می زنی از ملاحت سفره بر لیلا وعذرا می کنی وز لطافت طعنه بر شیرین ار من می زنی در بیابان دزد اگر ره می زند در تیره شب تو میان انجمن در روز روشن می زنی غازیان حفظ تن از پیکان به جوشن می کنند توبه دل پیکانم از زلف چو جوشن می زنی ای بلنداقبال گردد نرم کی آن سخت دل مشت را بیهوده بر سندان آهن می زنی بلند اقبال