بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۴۹۵: گفتی از چیست که شیرین سخنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفتی از چیست که شیرین سخنی ای صنم بسکه توشیرین دهنی وصف لعل شکرین تو مرا شهره کرده است به شیرین سخنی پیش زلفت ندهد بوبه مشام عنبر اشهب ومشک ختنی گوبه چشمت نکند فتنه بپا گوبه زلفت نکند راهزنی که شوداگه اگر شهزاده که چنین فتنه هر انجمنی گردن زلف تو راخواهد زد بهتر است اینکه خوداورا بزنی تا ببنیم به چشمت چه کند مختصر گویمت اندر محنی نه چه گفتم که اگر شهزاده بیندت با همه صاحب فطنی می کند چشم تو را تیر انداز دهدت منصب ضیغم فکنی با همه اهرمنی زلف تو را می دهد قرب اویس قرنی با همه راهزنی می دهدش در سپه داری خودمؤتمنی پیشت آید چو بلنداقبالت مکن آن روز به او ما ومنی بلند اقبال