بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۴۸۸: نه همچوعارض تو به گلشن بود گلی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه همچوعارض تو به گلشن بود گلی نه همچوطره تو به باغ است سنبلی نه چون قد تورسته سهی سروی از چمن نه صلصلی فکنده چو من شور وغلغلی گلهای بوستان شودش خار در نظر بنمائی ار گل رخ خود را به بلبلی این رنگ ونشئه ای که تو داری به لعل لب نشنیده و ندیده کسی درگل وملی از باده لب تو چو مستی بود مرا در ده ز بوسه شکرینم تنقلی گفتی به هجر صبر کن ار وصلت آرزوست من چون کنم که نیست دلم راتأملی اقبال من بلندشد وشهره در جهان بر دامن تو تا زده دست توسلی بلند اقبال