جامی هروی
سبحةالابرار
بخش ۴۷ - حکایت عیاری که در زیر چوب شحنه چندان دندان فشرد که درم سیم در زیر دندان وی پاره پاره شد و دینار صبر وی درست بیرون آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شحنه ای گفت که عیاری را مانده در حبس گرفتاری را بند بر پای برون آوردند بر سر جمع سیاست کردند شد ز بس چوب چو انگشت سیاه لیک بر نامد ازو شعله آه رخت ازان ورطه چو آورد برون پیش یاران ز دهان کرد برون درمی سیم به چندین پاره بلکه ماهی شده چند استاره محرمی کرد سؤالش کین چیست بدر کامل شده چون پروین چیست گفت جا داشت در آن محفل بیم زیر دندان من این درهم سیم در صف جمع مهی حاضر بود که بدو چشم دلم ناظر بود پیش وی با همه بی باکی خویش شرمم آمد ز جزعناکی خویش اندر آن واقعه خندان خندان بس که در صبر فشردم دندان زیر دندان درم جو جو شد سکه درهم صبرم نو شد زد رقم سکه نو بر کارم که به صبر اندر یک دینارم چون نهد ناقد دوران معیار سرخرویی رسدم زین دینار صبر اگر چند که زهر آیین است عاقبت همچو شکر شیرین است مکن از تلخی آن زهر خروش کآخر کار شود چشمه نوش جامی هروی