بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۴۷۶: اگر آن مهربان یارم شود مهمان شب و روزی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر آن مهربان یارم شود مهمان شب و روزی نیارد خوشتر از آن روز وشب دوران شب وروزی به فیروزی شبم چون روز وروزم عید نوروز است اگر چون جان کندجا در برم جانان شب وروزی ز بیخوابی وبی تابی کس از شب روز نشناسد ز عشقت پیش خلقی گرکشم افغان شب وروزی قیامت را ودوزخ را کسی انکار اگر دارد گرفتارش کن اندر زحمت هجران شب وروزی نبندد باغ را در باغبان دیگر به روز و شب تفرج را کنی گر جای در بستان شب وروزی شب وروزی مه وخورشید اگر بینند رخسارت نخواهد شد دگر خورشید ومه تابان شب وروزی بلند اقبال را پرسیدم از زلف ورخ آن مه بگفتا نیست در عالم چواین وآن شب وروزی بلند اقبال