بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۴۲۴: دل از بت واز بت پرست اندر کلیسا برده ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل از بت واز بت پرست اندر کلیسا برده ای ما را هم از چشمان مست ازدست و از پا برده ای خم شد به تعظیمم فلک وآمد به رشک از من ملک تا درمیان عاشقان نامی هم ازما برده ای با تو نشد ای ماهرو ما رامجال گفتگو تاب وتوان صبر وقرار از ما به ایما برده ای از شیخ وشاب ومرد وزن هم دل بری هم جان ز تن بردی زتن ها جان و دل از من نه تنها برده ای صدباره از حور وپری چابک تری در دلبری هم برده ای دل هم زدل یکسر تمنا برده ای گفتی شکیبائی کنم چشم آنچه فرمائی کنم اما شکیبائی توخود ازما به یغما برده ای ای دل دگر افغان مکن اندیشه از طوفان مکن همچون بلند اقبال اگر راهی به دریا برده ای بلند اقبال