بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۳۹۸: من چیستم که دم زنم از عشق روی تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من چیستم که دم زنم از عشق روی تو من کیستم که راه دهندم به کوی تو از هر طرف به سوی تو راه است واین عجب کز هیچ سوی کس نبرد ره به سوی تو گر غائبی ز دیده مرا حاضری به دل ز آنروهمی مراست به دل گفتگوی تو غفلت نگر که روز وشب اندربر منی من هر طرف فتاده پی جستجوی تو هر صبح وشام در نظری زآنکه صبح وشام نوری بود ز روی تو عکسی ز موی تو خفاش تاب دیدن خورشید نیستش نقصان ز ما بود که نبینیم روی تو چیزی نمانده تا که ز مستی شوم هلاک ساقی چه باده بود مگر در سبوی تو عمر ابد ز آب حیات ار گرفت خضر ما راست نیز عمر ابد ز آب جوی تو اقبال من بلنداست از آنکه چون قدت آمد دلم صنوبری از آرزوی تو بلند اقبال