بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۳۷۶: خرم آن دم که نشنید بت من در بر من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خرم آن دم که نشنید بت من در بر من شاد بی او نشوداین دل غم پرور من زلف دلدار مرا خاصیت پر هماست پادشاهی کنم ار سایه زند بر سر من ای صبا حال دلم را بر دلدار بگوی جز توکس راه ندارد چو بر دلبر من زآتش عشق تو ز آنروی چنین سوخته ام کاورد باد مگر سوی توخاکستر من نیست یک تن که ز جور تواش آگاهی نیست که دهد شرح لب خشک ودو چشم تر من از غم مورخط وطره چون عقرب تو شده چون خانه زنبور دل اندر بر من رقم از بس که زدم وصف گل روی تورا طعنه بر گلشن فردوس زند دفتر من بس که از مرحمت دوست بلنداقبالم نه عجب سر نهد ار چرخ به خاک در من بلند اقبال