بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۳۷۴: فراق یار چه دانی چه می کندبا من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فراق یار چه دانی چه می کندبا من به جان من زند آتش بر آتشم دامن چنان شود که نماند دگر نم اندر یم ز سوز دل کشم آهی اگر به دریا من چنان وود مرا پر نموده عشق از دوست که خودبه حیرتم از اینکه من توام یا من تو دستگیری افتادگان چه فرمائی چه باک از غم عشقت گر افتم ازپا من گناه بخش وخطا پوش نیست الا تو چه غم ندارد اگر کس گناه الا من تو راندیده شدم عاشق تو ازدل وجان بیا ودور کن از رخ نقاب را تامن شوم ز حسن رخت مات چون شه شطرنج ز عشق در شط رنج ومحن کنم مأمن نصیحتت کنم ای دل شوی بلنداقبال به عشق دوست اگر همرهی کنی با من بلند اقبال