بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۳۱۴: تو راگمان که مناز دوری تو جان دارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو راگمان که مناز دوری تو جان دارم کجا ز هجر تو جان یا به تن توان دارم مگر نه نی کندافغان وجسم بی جان است چوآن نیم اگر از دوریت فغان دارم به اشک سرخ ورخ زرد خویشتن چه کنم چگونه عشق رخت را به دل نهان دارم چوتیر قامت وابرو کمان تو را دیدم از آن بودکه قدی خم تر ازکمان دارم نه شکوه می کنم از بخت ونه ز جوررقیب که دارم آنچه به دل درداز آسمان دارم چگونه روی چمن می شود به موسم دی ز هجر روی تو من روئی آنچنان دارم ز پیر میکده دارم لقب بلند اقبال ببین ز خاک رهش هم به سر نشان دارم بلند اقبال