بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۳۱۰: نیارد سروهرگز میوه من چیزی عجب دیدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیارد سروهرگز میوه من چیزی عجب دیدم به سروقامت دلبر ز شیرین لب رطب دیدم ندیدم در رطب نه در شکر نه درعسل هرگز من این شیرین وشهدی که درآن لعل لب دیدم چنین حسنی که دارد پارسی گوترک شوخ من نه از شهر عجم خیزد نه درملک عرب دیدم سزد از وصل رخسارت گرم در راحت اندازی که از درد وغم هجرت بسی رنج وتعب دیدم زند گه چنگ در گوشت کندگه جای بر دوشت مگر زلف توبدمست است کو را بی ادب دیدم به رویت ماه اگر از روشنی گفتم مرنج از من ندیدم خوب رویت را چو درتاریک شب دیدم مگر دوش از شراب وصل جانان جرعه نوش آمد بلنداقبال را امروز در وجد وطرب دیدم بلند اقبال