بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۲۶۷: ندیده روی دلبر را شدم از جان و دل عاشق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ندیده روی دلبر را شدم از جان و دل عاشق بلی عاشق چنین گردد اگر باشد کسی لایق ز هر جانب که آن خورشید تابد آیمش حربا به هر صورت که گرددجلوه گر گردم بدو عاشق اگر در کسوت لیلی در آید می شوم مجنون وگر بر هیئت عذرا برآید گردمش وامق به حسن ودلبری دیگر چو آن ماه پری پیکر نه دیده نه ببیند کس چه از سابق چه در لاحق نمی گنجد دلم در بر طپد چون طایر بی سر همی در روز وشب از بس به دیدارش بود شایق به چهر و اشک من بنگر که قولم را کنی باور چو اشک و چهر خونین شد گواه عاشق صادق ببین بر هر تنی باشد سری در هر سری سری اگر عاقل وگر جاهل اگر عادل وگر فاسق خبرازنیت کس کس ندارد جز خداوندی که کردش از عدم موجود وهستش خالق ورازق مکن باکس دل آزاری اگر راهی به حق داری بلنداقبال آسا کار را بگذار با خالق بلند اقبال