بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۲۶۶: دامن آن ماهم ار افتد به کف
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دامن آن ماهم ار افتد به کف آفتاب بختم آید در شرف گر خدا زلف تو را ثعبان نمود شد به من هم امر از او خدلاتخف سروی از قد لیک سرو سیم ساق ماهی از رخ لیک ماه بی کلف زیر تیغت افکنم از سر سپر پیش تیرت آورم ازجان هدف ز اشک چشمم گر جهان دریا نشد دامنم گردیده پر در چون صدف تا دل شب دوش همچون زلف یار داشتم آشفته حالی وا اسف گفتم ای ساقی مخسب از جای خیز کز غم دل روزگارم شد تلف هر چه داری در میان جام ریز ای جم تا دلم آرد شعف می به من من من ده وبنگر به من تا شوی آگه ز سر من عرف گفت ساقی عشرت دنیا و دین جوی از او در میان جام ودف تا بلنداقبال گردی درجهان هم مدد خواه از شهنشاه نجف بلند اقبال