بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۲۵۵: شنیده ام سخنی خوش که گفت باده فروش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شنیده ام سخنی خوش که گفت باده فروش ز دست دوست می ار چه به ماه روزه بنوش می حرام شود ازکف نگار حلال چنانکه نیش گر از او بود به است از نوش دهد به خلوت خود یار اگر تو را راه ی ببایدت که شوی کور وکر ز دیده وگوش گرت چو دف بنوازد بکش خروش از دل وگر تو را ننوازد صبور باش وخموش مگر نه پوست کشیدند روی هرمغزی تو هم بدآنچه ببینی بنه بر او سرپوش چه باده بود که ساقی بریخت اندرجام که برد از دل ما تاب واز سر ما هوش ز سر عشق سخن گوید اربلند اقبال نشسته بر سر آتش از آن برآرد جوش بلند اقبال