بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۲۵۲: چون دلم شد عاشقت دانی که من چون کردمش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون دلم شد عاشقت دانی که من چون کردمش کردمش خون و ز راه دیده بیرون کردمش چون تو را دیدم که داری طره زنجیرسان داشتم من هم دلی شوریده مجنون کردمش گفتم چشمم سیل اشکم شهر را سازد خراب گفتمش گو شوخراب از گریه مأذون کردمش چهره زردی داشتم ز اندوه هجر ودرد وعشق چون رخ دبر زخون دیده گلگون کردمش ریختم از بس در وگوهر ز چشم اشکبار در بر هر بینوائی همچو قارون کردمش گفتم ای دل کن حذر از زلف همچون مار یار گفت اگر او هست ماری من هم افسون کردمش گفتمش جان نرخ بوسی از بلند اقبال گیر گفت می ترسم بگوید خوب مغبون کردمش بلند اقبال