بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۲۴۸: عقل را چندی زمن بیگانه می کردند کاش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عقل را چندی زمن بیگانه می کردند کاش ساکنم در گوشه میخانه می کردند کاش زندگی جاودان تا گیرم از سر بعد مرگ کاسه فرق مرا پیمانه می کردند کاش بر فروزد هر کجا شمع عذار آن نازنین اندر آن محفل مرا پروانه می کردندکاش تا مگر بر گردنم از زلف زنجیری نهند این پریرویان مرا دیوانه می کردندکاش تا به دست آید دل جمعی پریشان همچومن طره طرار او را شانه می کردند کاش خال جانان دانه است وطره اودام دل مبتلای دامم از آن دانه می کردند کاش زلف اورا مار کردندورخش را گنج حسن هم بلنداقبال را ویرانه می کردندکاش بلند اقبال