جامی هروی
سبحةالابرار
بخش ۲۰ - حکایت آن متکلم و صوفی که زبان استدلال گشاد و صوفی از صفای ذوق و وجدان خبر داد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فاضلی وادی برهان پیمای در بیابان جدل جان فرسای عمر در بحث و جدل طی کرده پای یکران عمل پی کرده نه دلش را ز طریقت نوری نه سرش را ز حقیقت شوری صوفیی دید ز آلایش پاک زده در چهره آسایش خاک ز ریاضت شده چون موی تنش سر مویی نه سر خویشتنش زان تقابل که میان شب و روز هست با برد دی و حر تموز شد به جنگاوریش شیر مصاف زخم زن گشت به شمشیر خلاف گفت کای روی تو چون خوی درشت کرده بر صحبت دانایان پشت با شناسایی خود ساخته ای گو خدا را به چه بشناخته ای گفت ازان فیض که هر لحظه ز غیب ریزدم بر دل و جان پاک ز عیب گر چه شد موج زنم خاطر ازان هست گفتار زبان قاصر ازان فاضلش گفت بدین کشف نهان چون شوی قاید کوران جهان گفت من غرق شناساوریم نیست کاری به شناساگریم هر که پی بر پی من بشتابد هر چه من یافتم او هم یابد کار من نیست که کس را به جدال ره نمایم به خدای متعال جامی هروی