بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۵: گفتم که چرا طبع تو ازمن بری آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفتم که چرا طبع تو ازمن بری آید گفتا به نظر عشق تو چون سرسری آید گفتم که کنی قیمت یک بوسه به جانی گفت ار کنم از چرخ ششم مشتری آید گفتم به جفا چشم توچون طره تو نیست گفتا نه زهر تیره دلی کافری آید گفتم که در آفاق ندیدم چون تودلبر گفتا نه زهر سیم بری دلبری آید گفتم که دگر همچو تو فرزندکس آرد گفتا پدر ومادر او گر پری آید گفتم چو توهرگز نبود جلوه طاووس گفتا روشم هم نه ز کبک دری آید گفتم که به عشق توام اقبال بلند است گفتا که به زلفم هوسش همسری آید بلند اقبال