بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۳: دل ازتو بر نگیرم تا جان ز تن برآید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل ازتو بر نگیرم تا جان ز تن برآید دست از تو بر ندارم تا عمر من سر آید بودی چو ماه اگر ماه چون توشدی زره پوش بودی چو سرواگر سروچون توسمن برآید هر چین زلف تو چین هر تار اوست تاتار باشد خطا به شیراز مشک از ختن گر آید دیشب ز طره ات گفت دل قصه درازی چشمت ولی به چشمم زو راهزن تر آید سرو چمن چو من سر بنهد به پیش پایت گر سروقامت تو اندر چمن درآید برچهر آتشینت آن دل که نیست عاشق درسوختن بباید همچون سمندر آید شاید بلند اقبال گرددکسی زعشقت لیکن گمان مفرما چون من سخنور آید بلند اقبال