بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۲: در ودیوار دل از عشق جانان چون خراب آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در ودیوار دل از عشق جانان چون خراب آید فضای دل هماندم پر زنور آفتاب آید دلم ازآتش عشق پریروئی بود بریان که چون ازدل کشم هوئی زمن بوی کباب آید شبی در خواب دیدم می کنم با زلف اوبازی چه شب ها رفته وز من باز بوی مشک ناب آید به شمع روشنم دیگر چه حاجت امشب ای خادم اگر در بزم من آن ماه طلعت بی نقاب آید نه نالان هستم از قهرش نه بالان گردم از لطفش اگر آید گناه از من وگر از من ثواب آید نمی دانم چه می بود این که ساقی ریخت درساغر که این مستی که من دارم کجا کی از شراب آید به دلگفتم بلند اقبال گرددکس چو من گفتا بلی هر کس بر دلبر دعایش مستجاب آید بلند اقبال