بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۰: وه که رم کرده غزالت را دل از من رام خواهد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وه که رم کرده غزالت را دل از من رام خواهد رام گردد گر دلم را رام دام آرام خواهد طفل دل ما را به تنگ آوره از بس گاه وبیگه از لب وچشم تو از ما شکر و بادام خواهد کامهایی کز لب شیرین وشکر جست خسرو از طمع خامی ز لعلت این دل ناکام خواهد از دم عیسی هر آن معجز که سر زد از دولعلت صد هزاران برتر از آن دل به یک دشنام خواهد الله الله عقل حیران شد به کار چشمت از بس دل ز شیخ وشاب دزدد جان ز خاص وعام خواهد هم تو راخال است هم زلف از برای صید دلها صید هر مرغی بلی هم دانه وهم دام خواهد آخر اندر زلف توگم گشته دل در چنگم آمد قدم ازغم خم چودال است وزلفت لام خواهد این پریشانی نه امروزی مرا باشدکه زلفت خواست زآغازم پریشان تا چه درانجام خواهد زلف توپیش لب لعل تو کج کرده است گردن راستی از بس پریشان گشته گویا وام خواهد زاشک ورخ از گوهر وزر حبیب ودامن بایدش پر هر که اندر عاشقی وصل توسیم اندام خواهد با بلنداقبال فرمودی زلطف ازما چه خواهی بوسی ازلعل لب جان پرورت انعام خواهد بلند اقبال