بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۲۰۹: دیشب خیال چشم تومستم چنان نمود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیشب خیال چشم تومستم چنان نمود کز من قرار وطاقت وهوش و خرد ربود سر تا به پا ز آتش عشق تو تا به صبح می سوختم چوشمعی وپیدا نبود دود چشمم هر آنچه خون ز دلم می نمودکم عشق رخ تو خون به دلم باز می فزود می بود خون دیده روان ازکنار من مانند آب سیل که گرددروان به رود مستحکم است رشته الفت هزار شکر گر بگسلانم غم هجر تو تار وپود چون من به عاشقی چو تو درحسن و دلبری نه چشم کس بدیده ونه گوش کس شنود شاید که همچو من شود اقبال او بلند هر کس که زنگ آرزو از لوح دل زدود بلند اقبال