بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۱۹۳: دلم از موی توآشفته چنان است که بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم از موی توآشفته چنان است که بود عشق روی توهمان آفت جان است که بود گر سراغ از دل گم گشته من میجوئی همچنان گمشده بی نام ونشان است که بود از قدخم شده ام گر خبری می خواهی ز ابروان توهمان طور کمان است که بود وگر ازچشم من وگریه اومی پرسی همچنان رودی از این چشمه روان است که بود گر توآن عهد که بستی بشکستی چودلم عهد من با تودرست است و همان است که بود عجب از آه دل ما که ندارد اثری زآنکه میل دل دلدار بر آن است که بود خر چوشد خسته و وامانده سبکبار شود همچنان بار من خسته گران است که بود می کشد زحمت بیهوده طبیبم به علاج که مرا درد همان دردنهان است که بود منگر بر دل زارم که بلند اقبال است این همان خون جگر پست نوان است که بود بلند اقبال