بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۸: از غم رویش مبین کز گریه چشمم نم بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از غم رویش مبین کز گریه چشمم نم بود دامنم را بین که اندر هر کنارش یم بود در دل هر آدمی باشد در این عالم غمی من غمی دارم به دل کاندر دل عالم بود قدچون تیرم کمان آسا چه غم گر گشته خم آن هلال ابروان را هم که دیدم خم بود زهر اگر باشد به دست وی شودخوشتر ز نوش زخم اگر آید ز تیغ او بهاز مرهم بود چشمت از افراسیاب است وشدش مژگان سپاه نیست پروائی مرا هم چون دل رستم بود از پری زادی یقین گر نیستی حوری نژاد کاینچنین صورت نه از نسل بنی آدم بود چون بلند اقبال گردیدم ز عشق آن نگار می سزد گر از وصالش هم دلم خرم بود بلند اقبال