بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۰: خبر گر از دل آشفته ما یار ما می شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خبر گر از دل آشفته ما یار ما می شد دلش راضی به آزار دل ما کی کجا می شد دگر ما را چه دردی در جهان می بودی آن دلبر به زخم ما اگر مرهم به درد ما دوا می شد به ساحل کشتی ما را خدا آورد از دریا وگرنه این هنر هرگز کجا از ناخدا می شد به ما چندی است بی مهر است آن مه رو چه خوش بودی اگر اندر میانمان باز هم صلح و صفا می شد نخواهد شد خبر ازحال ما دلدار ما هرگز بلی آگه شود گر عاشق و بی دل چو ما می شد کجا شهزاده را باشد به دل غم از گدا زاده خبر خوش از گدا می شد گدا گر پادشا می شد نماندی آرزوئی در دلش دیگر در این عالم بلند اقبال را ازوصلت ار حاجت روا می شد بلند اقبال