بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۸: چون به پیش پای دلبر زلف سرافکنده شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون به پیش پای دلبر زلف سرافکنده شد دل هم انر پای اوفتاد واز جان بنده شد دل سر زلف تو را بگرفت و از عالم گذشت نه به فکر رفته ونه در غم آینده شد زد سر زلف خود آن دلدار و دلبرتر شد او شمع را هم دیده ام چون سر زدندش زنده شد دامن آن نازنین آخر به چنگ آمد مرا راست می گفتند هر جوینده ای یابنده شد شد دلم خرم ز بس چشمم ز غم افشاند اشک ابر چون درگریه آمد گلستان درخنده شد هرکه را در گلستان قرب جانان راه نیست مبتلای دام غم چون طایر پرکنده شد چون بلنداقبال یار آنرا که جامی باده داد تا جهان پاینده می باشد هم اوپاینده شد بلند اقبال