بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۱۴۲: در بر دلدار کی رفتم که دلداری نکرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در بر دلدار کی رفتم که دلداری نکرد کی غم دل پیش او گفتم که غمخواری نکرد کی به اوگفتم که بیمارم چو چشمت از غمت کو به بالینم نشدحاضر پرستاری نکرد کی به اوگفتم که از هجرت دلی دارم خراب کو به تعمیرش به وصل خویش معماری نکرد کی به گلزار دل خود راه داد او را کسی کو نشدخود باغبان آنجا وگلکاری نکرد کی به عمر از ما خطاکاران خطایی دید دوست کونشد ستار عیب ما وغفاری نکرد با کسی گر داوری می بود ما را در جهان یاوری کی خواستیم از او که او یاری نکرد با دلم کرد آنچه دلبر از لب شنگرف گون با همه کینی که دارد چرخ زنگاری نکرد بر دل من صد هزاران آفرین از کردگار کانچه دید آزار صابر آمد وزاری نکرد عطر زلفش آنچه با مغز بلند اقبال کرد عنبر سارا نکرد ومشک تاتاری نکرد بلند اقبال