بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۰: منجم گفتامشب مه قران با آفتاب دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
منجم گفتامشب مه قران با آفتاب دارد بگفتم یارم ار ساقی شود جام شراب آرد توگوئی آتش عشق بتان آب حیاتستی که در پیری زلیخا را ز نوعهدشباب آرد دل مردوزن یک شهر از و در پیچ و تاب افتد دومشکین طره را بر چهره چون درپیچ وتاب آرد به هر صورت نقاب چهره دل گشته غم ما را اگر گیرد نقاب از رخ ویا بر رخ نقاب آرد بدوگفتم ز چشم مست خودعیار تر دیدی بگفت آری کسی کاندر برش از دل کباب آرد بگفتم خواب را درچشم من منزل گزین گفتا که چشمت چشمه سار آسا همی ترسم که آب آرد دوچشم نیمخوابت برده اند از دیده خوابم را ز لعل لب مرا ده نوشداروئی که خواب آرد بدین گیسوی مشک آمیز مشک افشان مشک آگین خطا باشد کس از چین و ختنگر مشک ناب آرد بلند اقبال هم رستم دل است ای ترک دررزمش اگر چشمت ز مژگان لشکر افراسیاب آرد بلند اقبال