بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۶: هر قطره خونی که ز چشم ترم افتد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر قطره خونی که ز چشم ترم افتد نقشی است که از لعل لب دلبرم افتد گر دست دهد روی و لب دوست تمنا دیگر نه به فردوس و نه به کوثرم افتد مأیوسیم از بخت چنان است که گر یار باشد به برم کافرم ار باورم افتد پیراهن صبری که به تن دوخته دارم خواهم که چنان چاک زنم کز برم افتد از تیغ جفای توگر افتد سرم از تن عشق تو و سودای تو کی از سرم افتد کاهد دل من همچو کتان دربرمهتاب رویت چو به یاددل غم پرورم افتد نیشی که ز شست تو مرا به بوداز نوش زهری که ز دست تو به از شکرم افتد تحسین ملک العرش کند بر من وطبعم هر گه که ثنائی به لب از حیدرم افتد بلند اقبال