بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۵: دوش از بی مهری آن مه غمین بودم زیاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش از بی مهری آن مه غمین بودم زیاد ناگهم تدبیری آمد بهر دیدارش به یاد سوی اوگفتم نویسم شرح حالی تا مگر از غم هجرم رهاند سازدم از وصل شاد زآنکه صراف سخن اندر ترازوی بیان وزن مکتوبات را یک نیمه از دیدار داد از بیاض چشم کاغذ وز مژه کردم قلم سوخته خونی مداد آسا دلم در بر نهاد شرح شوقش را به هر حرفی که میکردم رقم مردم چشمم به جای نقطه ای می اوفتاد نامه ام را الفرض دادند چون در دست دوست دیده بر رویش گشادم نامه ام را تا گشاد وصل یار آن راکه روزی چون بلنداقبال شد بی نیاز از آب وآتش آمدو از خاک وباد بلند اقبال