بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۹۹: رشک می آیدم ز پیرهنت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رشک می آیدم ز پیرهنت که زندبوسه هر زمان به تنت مده از پیرهن به تن آزار نکنم چاک دل چو پیرهنت می درد پیرهن ز غنچه صبا دیده بی پرده تاگل بدنت مرغ دل را کنی ز دانه خال بسته دام زلف پر شکنت بر لب چشمه بقا خضر است یا که خال است گوشه دهنت جان به رنج از ترنج غبغب تو دل پر آسیب سیب بر ذقنت می کندصید صد هزاران شیر به یکی جلوه آهوی ختنت ز آب وگل نیستی سرشت تو چیست ای فدا صد هزار همچو منت نبود هرگز ای بلنداقبال قندرا طعم شکر سخنت بلند اقبال