بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۹۷: گفتم که درد دارم گفتا دوا دهیمت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفتم که درد دارم گفتا دوا دهیمت گفتم علیل و زارم گفتا شفا دهیمت گفتم که شدجدایی سر بار بینوایی گفتا مدار اندوه برگ ونوا دهیمت گفتم که چون دهانت هیچم نمانده دیگر گفتا که هر چه خواهی در هر کجا دهیمت گفتم ز جان به تنگم با بخت خود به جنگم گفت ار صلاح دانی صلح وصفا دهیمت گفتم به چشم مردم خوارم ز عشق رویت گفتا ببین چگونه قدر و بها دهیمت گفتم که داده عشقت آسودگی به دهرم گفتا که رستگاری هم نیز ما دهیمت گفتم گدای کویت آمد بلنداقبال گفتاکه تاج و تختی چون پادشا دهیمت بلند اقبال