بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۷۳: چنانم ساقی ازمی کرده سرمست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنانم ساقی ازمی کرده سرمست که می نشناسم از پا سر، سر از دست نمی دانم چه می در ساغرش بود که هشیاران شدنداز بوی او مست مگر جانان ما درفکر ما نیست که می بینم درتن جان ما هست ز من تنها نه دل بشکست آن شوخ که عهدخویش را هم نیز بشکست چنان زد چشم او از مژه تیری که ما را تا به پر بر سینه بنشست بده می ساقیا کم خور غم عمر که ناید باز چون تیر ازکمان جست دلم دیوانگی ها کرد تا شد به زنجیر سر زلف توپا بست مکن بار دلم ز این بیش ترسم خبر گردی که بار افتاد وخرخست بلنداقبال شدهرکس که چون من به راه عشق اوچون خاک شدپست بلند اقبال