بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۶۹: از سیه چشم توروزم سیه است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از سیه چشم توروزم سیه است آفت جان ودل از یک نگه است گردچشمت ز پی غارت دل مژه صف بسته چو شاه و سپه است نه چو بالای توسرو است به باغ نه چو رخسار تو تابنده مه است در بر سرو نه کس دیده قبا بر سر ماه نه گاهی کله است بر سر سرونه ماهی است تمام بر رخ ماه نه زلف سیه است کی دهی ره به گدای چومنی که گدای در توپادشه است این گنه به ز ثواب است مرا گر نگه بر رخ خوبان گنه است گفتم ای دل به ره عشق مرو زآنکه در هر قدمی چه به ره است گفت دیدم به زنخدانش چهی که همی میل دلم سوی چه است گر چه از عشق بلند اقبالم لیکن از چشم تو روزم سیه است بلند اقبال