بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۴۲: چشم من خواب ندارد به شب وخونبار است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم من خواب ندارد به شب وخونبار است بلکه همسایه هم از ناله من بیدار است جز به دیوار نگویم غم دل پیش کسی کسی ار باز بود محرم دل دیوار است گفته بودم که بگویم به تو درد دل خویش نتوان گفت که درد دل من بسیار است گر ز دلدار رسد درد به از درمان است وگر از یار بود نار به از گلزار است ماه را چون توکجا قامت همچون سرواست سرو را همچو توکی طره عنبر بار است نه چوچشم تودراین شهر دگر قصاب است نه ز زلف تودراین ملک دگر عطار است سروی الحق نه چوبالای تو در کشمیر است مشکی انصاف نه چون زلف تودر تاتار است نیست بر دل حرج از دست تو گرناله کند که هم ازعشق تو دیوانه وهم بیمار است گر چه از دولت عشق است بلنداقبالم لیک این منصب وعزت همه از دلدار است بلند اقبال