بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۳۹: عشق حیران درجمال احمداست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق حیران درجمال احمداست عقل مجنون از جلال احمد است جنگ هفتاد ودوملت سر به سر بر سر میم کمال احمد است اینکه می گویند روح از دم بود سر آن در میم ودال احمد است آن بهشتی را که وصفش می کنند شرحی از بزم وصال احمد است هر چه گویی هر چه جویی هر چه هست در وجود بی مثال احمد است جبرئیل ار پر وبالی می زند قدرتش از پر وبال احمد است جان به ظلمات تنم مانند خضر تشنه آب زلال احمد است صورتی بی جسم گشتم چون خیال در دلم از بس خیال احمد است مهر ومه چون قنبرند اورا غلام هر که همچون من بلال احمد است معنی ایمان بگویم بندگی هم به احمد هم به آل احمداست بلند اقبال