بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۳۷: اسیر بند تو در روزگار آزاد است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اسیر بند تو در روزگار آزاد است نصیب هر که شود نعمت خداداداست دلم نمی شود اندر فراق تو غمگین که در فراق هم از یادوصل توشاد است به خاک کشور عشق تو تا نهادم پا نصیحت همه عالم به گوش من باد است به باغ جانکنم جز به سایه شمشاد چرا که قامت دلدار من چو شمشاد است من آدمی نشنیدم به آن لطافت وحسن ز ما بری است دلیل اینکه او پریزاد است دلا به نیک وبد روزگار صابر باش نصیحی است نکو کز پدر مرا یاد است ز عهد سست بتان غم مخور بلند اقبال که دهر وهر چه در اوهست سست بنیاد است بلند اقبال