بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۳۱: می دهی درد سرم چند ای طبیب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می دهی درد سرم چند ای طبیب دردما را چاره باید ازحبیب دستم از دامان وصلش کوته است ای خدا یا وصل یا مرگ رقیب روز و شب نالم ز عشق روی او چون به گلشن در بهاران عندلیب نی عجب چشمش گر از من برد دل چشم مست اوبودعابد فریب حیف کو دور از لب ودندان ماست گو که به باشد زنخدانش ز سیب یک نگه کرد وزمن شش چیز بود دین ودل تاب وتوان صبر وشکیب می سزد از پی فراقش را وصال چون فرازی دارد از پی هر نشیب همچو من نبود بلنداقبال کس گر وصال او مرا گردد نصیب بلند اقبال