بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۱۷: سودای عشق کرده زخود بی خبر مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سودای عشق کرده زخود بی خبر مرا آسوده دل نموده زهر خیر وشر مرا بر هر چه بنگرم همه بینم جمال تو عشق رخ تو کرده چه صاحب نظر مرا هر گه ک نوک مژه ات آید به یاد من هر موی من زند به بدن نیشتر مرا شیرین لبان لعل تو الحق ز بوسه ای کردند بی نیازز شهد و شکر مرا درد مرا مگر تو شفا بخشی ای حبیب گو با طبیب تا ندهد دردسر مرا کی کامران شود به وصال توسیمتن با اینکه درجهان نبود سیم وزر مرا اقبال من مگر نه بلند از تو شد چه شد کردی زخاک راه چنین پست تر مرا بلند اقبال