افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۸۲: عاشق نتوان گفت که در بند نباشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاشق نتوان گفت که در بند نباشد در بند گرفتاری، خرسند نباشد در عشق به مایی و منی یار نگردد در بند خودی در غم دلبند نباشد تا چند فریبم دهی ای دوست که شکر، شیرین بود آنجا که شکرخند نباشد در زلف پریشان تو دل ها همه جمعند ما راست دلی شیفته، مپسند نباشد گفتی نکشد هیچ تنی پیکر الوند ما را غم عشقت، کم از الوند نباشد با آن لب شیرین دو سه دشنام بیامیز هرچند بود تلخ، کم از قند نباشد هرگز نبرم شکوه دلدار به اغیار افسر، گله از یار خوشایند نباشد افسر کرمانی