جامی هروی
تحفةالاحرار
بخش ۱۰ - نعت سیم منبی از بعض معجزات وی که از حد عد متجاوز است و نطاق نطق از احاطه به آن عاجز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای ز تو شق خرقه ماه منیر پیش تو مهر آمده فرمان پذیر قصر نبوت به تو چون شد بلند کسر به مقصوره کسری فکند چتر فرازنده فرقت سحاب سایه نشین چتر تو را آفتاب سایه ندیدت به زمین هیچ کس نور بود سایه خورشید و بس جانت ز آلایش تن پاک بود سایه نینداخت بر این خاک تود دیده تو هم ز پس و هم ز پیش دیده چو چشم همه عالم ز پیش روحی و غایب نه ز تو هیچ سوی در نظرت هست یکی پشت و روی شمعی و نور از تو رسد جمع را پشتی و رویی نبود شمع را سنگ سیه در کف تو سبحه سنج دل سیهان را شده آن سبحه رنج بحر کرم موج زن از مشت تو مقسم آن فرجه انگشت تو گرسنه و تشنه هزاران هزار گشته ازان جرعه کش و لقمه خوار نخل که بودش به زمین سخت پای جست به فرموده امرت ز جای کرد به هر سو که تو خواندی خرام ساخت به هر جا که تو گفتی مقام بر در غاری که گذار تو بود وز طلب خصم حصار تو بود پرده چرا بافت یکی جانور بیضه برای چه نهاد آن دگر تا نرسد زخمی از اهل خلاف آمدت این بیضه گر آن درع باف مایده کان نیم شبیت آمده روزیی از خوان «ابیت » آمده «یطعمنی » طعمه و «یسقینی » آب اینت گوارنده طعام و شراب چون لب تو لقمه ز بزغاله کرد لقمه به زیر لب تو ناله کرد گفت که آلوده به زهرم مخور گر چه برد تلخی زهر این شکر قبضه ریگی که فشاندی ز کف شد بصر بی بصرانش هدف سرمه صفت نور بصر را کفیل بود که شد در نظر خصم میل جامی عاجز که نواساز توست بسته لب از نکته اعجاز توست گر چه گهروار چو تیغ آمده ست بلکه گهربار چو میغ آمده ست خواست به نعتت گهری تابناک ریخت ز رویش خوی خجلت به خاک جامی هروی