رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۱۵: نگاه دلکش و رفتار دلستان که تو داری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نگاه دلکش و رفتار دلستان که تو داری دلی زهر که شود گم برد گمان که تو داری برابر است به جان خاک آستان که تو داری توان کشید به جان ناز پاسبان که تو داری برآید از دهنت کام من بیک سخن اما سخن چگونه برآید از آن دهان که تو داری ندارد از دل گم گشته ام کسی خبر و من ز خنده های نهان دارم این گمان که تو داری مکن به خوردن خون خوی ای پسر که ز خردی هنوز بوی لبن دارد این دهان که تو داری بهای یکدم وصلش هزار جان بود ای دل ترا ازو چه تمتع به نیم جان که تو داری ز خامه ی دو زبان وام کن رفیق زبانی که شرح شوق نمی داند این زبان که تو داری رفیق اصفهانی