رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰۴: اگر رود سر من چون حباب بر سر می
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر رود سر من چون حباب بر سر می نمی رود ز سر من هوای ساغر می تو و بهشت و من و میکده برو زاهد تراست گر می کوثر مراست کوثر می من آن حریف سمندر طبیعتم که مرا دماغ تر نشود جز به آتش تر می چه غم ز گردش مهر و مهم به میخانه هلال جام بود تا به دور اختر می ز جام جم اگر آب خضر دهند مرا که این به جای میست آن به جای ساغر می نه جام جم به بر من بود مقابل جام نه آب خضر بود پیش من برابر می به من که تفته روانم ز تاب رنج خمار به من که سوخته جانم ز سوز اخگر می بده پیاله ای از آب جانفزای شراب بیار جرعه ای از راح روح پرور می رفیق روز و شب از مهر و ماه مستغنی است ز نور جوهر جام و صفای گوهر می رفیق اصفهانی