رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۵۰: ز خوناب دل و از دیده خونابه بار من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز خوناب دل و از دیده خونابه بار من کنار من پر از خون شد چو رفتی از کنار من ندارد جز بر وصل و نیارد جز بر حرمان نهال آرزوی غیر و نخل انتظار من قد سرو و عذار گل چه خوش بودی اگر بودی چو قد سرو قد من چو روی گلعذار من سگ او تا شدم تا از سگان کوی او گشتم فزون گردید قدر من شد افزون اعتبار من شدم مستغنی از باغ و بهار و سرو و گل تا شد سر کوی تو باغ من گل رویت بهار من نه تار و تیره از خال و خط دیگر بتان ای بت بود این روزهای تیره این شب های تار من که از زلف پریشان تو و خط سیاه تو پریشان گشت روز من سیه شد روزگار من بود شغلی و کاری هر کسی را و رفیق اما ثنای تست شغل من دعای تست کار من رفیق اصفهانی