رفیق اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۳۸: زان دم که با تو عهد گسل عهد بسته ام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زان دم که با تو عهد گسل عهد بسته ام با هر که عهد بسته همان دم شکسته ام هر جا شنیده ام که تو روزی گذشته ای هر روز رفته تا به شب آنجا نشسته ام خو کرده ام به گوشه ی دام تو ورنه من آن مرغ زیرکم که ز صد دام جسته ام دانه مکش ز من که من از بخت واژگون بر خویش اگرچه شوم به یاران خجسته ام یوسف رخی و خضر قدم عیسوی دمی بنگر به من که عاجز و بیمار و خسته ام خیرات تندرستی و شکر جوانیت بر حال من ببخش که پیر و شکسته ام می ترسد او که ساعدش آلایدم بخون من خود رفیق ورنه ز جان دست شسته ام رفیق اصفهانی